سلام خدمت شما دوستان عزیز انسان نامحدود

بنده،سیدحسین قاسم تبار نویسنده کتاب سیرتاپیاز هدفگذاری هستم که متن این کتاب را برای شما عزیزان بصورت یک مقاله قرار دادم.

هدف

سیر تا پیاز هدفگذاری

سلام به تو دوست عزیزی که داری این کتاب رو میخونی میخوام از ته ته دلم بهت تبریک بگم بخاطر اینکه میخوای متفاوت باشی و بین این همه انسان های بی هدف قصد داری یک انسان هدفمند بشی.

کتاب های زیادی در زمینه ی هدف نوشته شده اما فرق این کتاب با بقیه چیه؟همونطور که از اسم این کتاب پیداست این کتاب واقعا سیرتاپیاز هدفگذاریه!اما پس چرا این کتاب انقد لاغره؟باید بهت بگم شاهکار نویسندگی در کم نوشتنه نه اینکه بیام کلی مطلب بنویسم و بعد از خوندنش به هیچ چیزی نرسی.و سوم اینکه راهکارهایی که برای پیداکردن علاقه و…بهت گفتم واقعا کاربردیه.پس این کتاب کوچیک سه امتیاز ویژه داره:کامل،کم وکاربردیه.

تو این کتاب میخوام بهت کمک کنم تا

هدف اصلیت رو پیدا کنی و طوری تنظیمش کنی که به واقعیت تبدیل بشه.تا در نهایت زندگیت معنادار بشه و از زندگی کردن و اینکه همچین انسانی هستی لذت ببری.بهت قول میدم اگه حرفمو مو به مو اجرا کنی نتیجه های شگفت انگیزی بدست میاری.البته بازم میگم باید اجرا کنی نه اینکه فقط بخونی.

آماده ای؟بزن بریم.

-

اهمیت هدفگذاری

هدف

تا حالا آدم های بی هدفی رو دیدی که به موفقیت های بزرگی دست پیدا کنن؟مطمئنم جوابت منفیه.بزار برات مثال بزنم.فرض کن میخوای به مسافرتی بری و باید بلیط هواپیما تهیه کنی اولین سوالی که ازت میپرسن چیه؟از مقصدت میپرسن مگه نه؟و تا مقصدت رو مشخص نکنی بهت بلیطی داده نمیشه.یا به هیچ وجه هواپیمایی بدون دونستن مقصدش پرواز نمیکنه.

دقیقاً انسان هم همینطوره.اگه هدفی نداشته باشه به هیچ وجه انگیزه ای برای حرکت نداره چون نمیدونه باید کجا بره.کسی که هدف نداره خودش رو طوری سرگرم میکنه تا روزها و شبهاش یه جوری سر بشه.اما به همین شخص بعد مدتی واقعا احساس سردرگمی دست میده و امکان داره افسردگی شدیدی سراغش بیاد تا جایی که دست به خودکشی بزنه!بله خودکشی!حق بده به کسی که نمیدونه برای چی خلق شده،نمیدونه باید در این دنیا چیکار کنه احساس بسیار بدی نسبت به خودش داشته باشه.

-بهونه ها و

موانع هدفگذاری

هدف

بعضی جوونی رو بهونه میکنن و میگن ما الان باید تفریح کنیم و زمان هدفگذاری و…هنوز نرسیده.در میانسالی هم که معمولاً اون انگیزه و اشتیاق جوانی وجود نداره.و وقتی وارد مرحله ی پیری میشن میگن از ما که گذشته یا ما که لب گوریم حالا بیامهدف گذاری کنیم؟!الان باید منتظر عزرائیل بشینیم!و برای آخرت هدفگذاری کنیم!

بعضی ها برای اینکه شکست نخورن یا از طرف آدم های بی هدف مسخره نشن اصلاً برای خودشون هدفی تعیین نمیکنن.توصیه میکنم هدفت رو به کسی نگو بجز آدم های هدفمندی که میتونن کمکت کنن.

این نمونه های کوچیکی از بهونه ها و موانع بود که مطمئنم موارد بیشتری رو دیدی.مطمئن باش اگه الان بهونه میاری در هر زمان و شرایط دیگه ای هم باشی باز بهونه ی مناسب خودش رو پیدا میکنی.عاشق این جمله هستم که میگه:اگه بخوای کاری رو بکنی راهش رو پیدا میکنی و اگه نخوای بهانش رو.

-من هدفی ندارم!

هدف

دوست من که خیال میکنی هدفی نداری!باید بهت بگم هر انسانی برای انجام کار فوق العاده ای به روی زمین اومده و اون همون آرزوی قلبیشه.آره آرزوی قلبی!به قلبت رجوع کن ببین واقعاً به چه چیزی علاقه داری؟دقیق به حرف قلبت گوش کن، دقیق تر…این جهان هدفمنده و هیچ کسی بی هدف خلق نشده.به حرف قلبت گوش کن تا هدف واقعیت رو بهت نشون بده.

-آرزو کردن برابر با توانایی

هدف

مطمئن باش هرچیزی رو که بتونی تصورش کنی میتونی بهش برسی.هر چیزی رو که آرزو میکنی و میگی ای کاش من بهش میرسیدم من بهت قول میدم میتونی صد درصد بهش برسی.چون خدا تمام موجودات رو طوری آفریده که نمیتونن چیزی رو که قدرت بدست آوردنش رو ندارن بخوان.هیچ خروسی آرزو نمیکنه بهترین خواننده ی جهان بشه!چون اصلا قدرت بدست آوردنش رو نداره.بتهون ناشنوا بود اما به عنوان بهترین ها در موسیقی میشناسیمش!پس شک نکن اگه چیزی رو خواستی و آرزو کردی توانایی و استعداد رسیدن به اون رو هم داری این تنها خودتی که با باورهات خودت رو محدود میکنی.بقول مولوی:

این طلب در تو گروگان خداست

زانکه هرطالب به مطلوبی سزاست

-بعضی علاقه ها تقلبی هستن

هدف

به بعضی افراد که دارم مشاوره میدم ازشون میپرسم چرا این مورد رو به عنوان هدفت انتخاب کردی؟افراد معمولا میگن علاقه داریم.اما به این راحتی ها دست از سرشون برنمیدارم دلیلش رو جویا میشم میپرسم چرا به هدفت علاقه داری؟بعضی ها میگن خوب علاقه داریم دیگه!اما من وادارشون میکنم که دلیل بیارن برام و بهشون زمان فکر کردن میدم.درنهایت میگن بخاطر درآمدش،جایگاه اجتماعی و … .حالا میدونی من چیکار میکنم میام یک یا چند شغلی که ویژگی هاش با هدف مخاطب یکی بود رو بهش معرفی میکنم.بنظرت چه اتفاقی میافته؟نظر خیلی هاشون عوض میشه.این نشون دهنده ی اینه که واقعاً به اون کار علاقه نداشتن.مثلاً بعضی افراد به اصرار خانوادهاشون حتما باید پزشک بشن و افراد اونقدر با خودشون تکرار میکنن که باید پزشک بشن یه جورایی هیپنوتیزم میشن!ودر نهایت خیال میکنن که علاقه ی واقعی اونها به پزشکیه اما اگه به درون خودشون رجوع کنن میفهمن که اینطور نیست.این علاقه ها تقلبی هستن تورو خدا به دامشون نیافتی ها.دوست من یادت باشه تو مسئول برآورده کردن آرزوهای دیگران نیستی.سرنوشتت رو درست و با میل خودت انتخاب کن.

-هدف اصلی من کدومه؟

هدف

اولین قدمی که باید برداری در زمینه ی هدفگذاری انتخاب یک هدف درسته.گفتم یک هدف،چون ما فقط میتونیم یه هدف اصلی داشته باشم.کسی میتونه همزمان در دو ماشین رانندگی کنه؟مسلماً نه. البته میتونیم صدها هدف فرعی داشته باشیم اهدافی که به ما کمک میکنن تا زودتر به هدف اصلیمون برسیم.میتونم بگم مهترین اصل در انتخاب هدف علاقه است باید هدفی رو انتخاب کنی که برای رسیدن به اون آروم و قرار نداشته باشی کسی که از ته دلش چیزی رو میخواد و با کسی که فقط به زبون میگه به فلان موضوع علاقه دارم از زمین تا آسمون فرقه.جلوتر دو راه بی نظیر بهت میگم که بتونی هدف اصلی خودت رو پیدا کنی.

-دو سوال فوق العاده برای یافتن هدف واقعی

حالا در اینجا میخوام دو سوال ازت بپرسم که در پیدا کردن هدف اصلیت بسیار مؤثره.

سوال اول برای اونایی خوبه که نمیتونن تشخیص بدن بین هدف هایی که دارن کدوم هدف اصلیشونه؟!

1)اگه الان یه غول چراغ جادویی باشه و بگه که میتونه یکی از اون هدفهایی که الان تو سرته رو برآورده کنه کدوم رو انتخاب میکنی؟ هر کدوم رو که انتخاب کردی همون به احتمال زیاد هدف اصلیته.

سوال دوم برای اینه که مطمئن شی این هدفی رو که به عنوان هدف اصلی انتخاب کردی واقعا هدف اصلیت هست یا نه؟

2)اگه باز الان یه غول چراغ جادویی باشه که هرچی پول بخوای

بهت بده حاضری بیخیال هدفت بشی؟ اگه باز دوست داشتی انجامش بدی همون حتما هدف اصلیته شک نکن.اگه نه که زود به قلبت رجوع کن و ساعت ها،روزها،هفته ها،ماه ها فکر کن تا بیبینی واقعا از ته قلبت به چه چیزی علاقه داری.من بیشتر از یه سال درگیر این مسئله بودم نمیدونستم هدفم واقعی من چیه اما مدت ها فکر کردم و این سوال ها رو از خودم پرسیدم تا درنهایت پیداش کردم.من واقعا عاشق هدفم هستم.حتی اگه میلیاردر بشم باز دست ازش برنمی دارم چون وقتی حال کسی رو خوب میکنم چه در جلسات مشاوره،سخنرانی یا… واقعا حال خودم خوب میشه و چی از این بهتر.هدفی رو انتخاب کن که فقط درآمدش حالت رو خوب نکنه و اگه روزی میلیاردر هم شدی باز عاشق انجام دادن شغلت باشی.

قبل از اینکه به مرحله ی بعد بری باید ده دلیل بیاری که چرا به این هدفت علاقه داری.و این رو هم بدون که هرچی دلایلت برای انجام کاری بیشتر باشه انگیزت هم برای انجامش بیشتره.سریع یه مداد آماده کن و این ده دلیل رو همین پایین بنویس و تا ننوشتی بخاطر خودت وارد مرحله ی بعد نشو.

-

تنظیم اصولی اهداف

تا اینجای کار هدف اصلیت رو انتخاب کردی و ده دلیل آوردی که چرا میخوای انجامش بدی.حالا مدادت رو بتراش و کاملاً آماده شو چون از این به بعد باید بنویسی.هدف تا نوشته نشه انرژی برای حرکت به ما نمیده.اگه میخوای نتیجه ی فوق العاده ای بگیری لطفا به حرفام گوش کن و مو به مو انجامشون بده.

حالا همونطور که میگم شروع کن به نوشتن.تنظیم اهداف دارای 7 مرحله میشه.

مرحله اول:

هدف اصلیت رو که مشخص کردی حالا بنویسش.البته این رو هم بگم هدف باید کاملاً شفاف باشه مثلاً میخوام بهترین انسان روی زمین باشم غلطه یا اینکه بگی میخوام سخنران خوبی بشم بازم درست نیست میخوای در کجا سخنران خوبی به نظر بیای؟در دانشگاه خودت؟تو شهرت؟در استانت؟در ک؟یا در جهان؟به جزئیات توجه کن و یه هدف شفافی رو بنویس.مثلاً میتونی بگی من پرطرفدارترین و محبوب ترین وتاثیرگذارترین سخنران جهان میشم.

هدف رو با قطعیت بگو طوری که انگار اتفاق افتاده!حالا این میتونه یه هدف روشن و پرقدرت به حساب بیاد که میشه نوشتش.راستی مشخص کردن دقیق هدفت باعث میشه خیلی بهتر بتونی اون رو تجسم کنی،اشتیاقت بیشتر بشه و براش تلاش بیشتری بکنی و… . حالا هدفت رو کاملا واضح بنویس.

فقط 3% افراد هدفشون رو مینویسن که آدم های موفقی هم هستن.البته طبق نظرسنجی خودم که از چند صد نفر پرسیدم نتیجه از این درصد بیشتر بود.بنظرم دلیلش اینه که این درصدها مربوط به حدود نیم قرن پیش میشه و درحال حاضر خیلی از افراد با مطالعه و شرکت در سمینارها و…به این اصل پی بردن و هدفشون رو مینویسن.

تحقیقی در دانشگاه ییل در سال های 1953 تا 1973 انجام شد که در آن از دانشجویان ارشد پرسیدن آیا اهدافشون رو نوشتن یا خیر؟نتیجه ی جالبی بدست اومد.فقط 3% از اونها اهدافشون رو نوشته بودن و 13% هدف داشتن اما ننوشته بودن و 84% اونها اصلاً هدفی برای آینده ی خودشون نداشتن.بیست سال بعد درآمد اون 3% از کل 97% بیشتر بود.همون تحقیق در سال 1979 از دانشجویان ام بی اِی دانشگاه هاروارد انجام شد که درصدها با دانشگاه ییل برابر بود اما ده سال بعد درآمد اون 3% ده برابر 97% شد.تا اینجای کار مطمئنم از اهمیت نوشتن هدف با خبر شدی.

مرحله دوم:

مهلت تعیین کن.بنویس تا فلان تاریخ باید به این هدفم برسم.البته مهلت باید منطقی باشه یعنی اگه تا الان یه کتاب یا مقاله نخوندی و بگی میخوام تا یه ماه دیگه یه کتاب پرفروش در حیطه ی موفقیت بنویسم مسلماً منطقی نیست.اگه بیای به من بگی نه نه من روزی 18 ساعت میخونم تلاش میکنم تا یه کتاب پرفروش در مدت یه ماه بنویسم من بهت میگم دوست من به احتمال 99/99% خیلی زود بیخیال اون کار میشی.پس زمانی رو برای خودت تعیین کن که فشار زیادی بهت نیاد و همچنین در اون مدت زمان واقعا بشه به هدف رسید.پس یه زمان منطقی برای رسیدن به هدفت رو بنویس:

من تا تاریخ     /      /            به هدفم میرسم.

مرحله سوم:

فهرستی از کارهایی که باید انجام بدی تا به هدف اصلیت برسی رو بنویس.مثلاً کسی که میگه من بهترین و تاثیرگذارترین سخنران انگیزشی جهان میشم مسلماً بعضی کارهایی که باید انجام بده اینهاست:

1)یادگرفتن سخنرانی بصورت کاملا حرفه ای و کسب بیان عالی.

2)کتاب های بسیار خوبی در حیطه ی خودش بنویسه که حتی به زبان های دیگه ترجمه بشن.

3)و…

ده کاری که برای رسیدن به هدف اصلیت باید انجام بدی رو بنویس.

مرحله چهارم:

کارهایی که برای رسیدن به هدف اصلیت باید انجام بدی رو اولویت بندی کن یعنی کارهای مهم رو در ابتدا بنویس و کارهایی که از اهمیت چندانی برخوردار نیستن رو در انتها بنویس.80% از نتایجی که بدست میاری بخاطر 20% از فعالیت هایی هست که انجام دادی.پس اون 20% از کارهای مهم رو شناسایی کن و در اولویت قرارشون بده و زودتر از همه برو سراغشون.حالا اون ده کاری که برای رسیدن به هدف اصلیت در مرحله قبل نوشتی رو اینجا با توجه به اهمیتشون اولویت بندی کن:

مرحله پنجم:

سریع شروع کن.چون هرچی سریعتر شروع کنی تجربه ی بیشتری کسب میکنی و هرچی تجربه ی بیشتری کسب کنی تواناتر میشی و هرچی تواناتر بشی موفقیت بیشتری کسب میکنی.البته این رو میدونم که شروع کردن کار سختیه اما فقط ابتداش اینطوره.دقیقا مثل یه فضاپیماست که وقتی میخواد از زمین جدا شه بخاطر گرانش زمین باید سوخت زیادی مصرف کنه اما وقتی از جو زمین خارج شد خیلی راحت تر میتونه به راهش ادامه بده.راستی هرچقدر که برنامه های خودت رو به بعد موکول بکنی و مثلاً بگی از فردا انجامش میدم انگیزت برای انجام اون کار کمتر میشه.پس همین الان شروع کن.

یکی دیگه از دلایل اصرارم برای شروع سریع اینه که امکان داره ایده ای که الان در سر شماست توسط فرد دیگری اجرا بشه اتفاقی که دو بار برای من افتاد با خودم گفتم تا یه سال دیگه این دو ایده رو به مرحله ی اجرا درمیارم اما متاسفانه توسط افراد دیگه ای اجرا شد.پس عجله کن و هر ایده ای که در سرت میگذره رو به مرحله ی اجرا دربیار چون افراد تلاشگر و خلاق زیادی مثل تو هستن و برنده کسی میشه که زودتر شروع کنه.

از این 86400 ثانیه ای که خداوند در هر روز به تو هدیه میده حتی یک ثانیه رو هم از دست نده.فقط اگه روزی یک ساعت کمتر بخوابی یا کمتر فیلم ببینی در سال میشه 365 ساعت که میتونی در این مدت زمان حدود 50 کتاب بخونی و اگه به تندخوانی هم مسلط باشی میتونی حدود 120 کتاب بخونی.

بعضی ها هم هستن که اعتماد بنفس کافی برای شروع رو ندارن.این رو باید بهت بگم که داشتن مهارت در هرکاری اعتمادبه نفست رو افزایش میده اما تا وقتی وارد اون کار نشی چطو میخوای مهارتت رو افزایش بدی؟مثلاً تا یک بار ننویسی چطور میخوای نویسنده ی خوبی بشی؟اگه میخوای صبر کنی تا اعتماد به نفس کافی برای اقدام کردن رو بدست بیاری شاید تا آخر عمر باید صبر کنی.هر چقد که رویات بزرگتر باشه ترست هم نسبت اون بیشتر میشه.اگه میترسی به معنای نداشتن اعتماد به نفس نیست اما اگه از ترس از شکست دست به عمل نزنی به معنی نداشتن اونه.آدم های بی اعتماد بنفس بیش از اندازه جوانب کار رو بررسی میکنن و خودشون رو با این کار فقط معطل میکنن.مواظب باش مثل اونها نباشی.

مرحله ششم:

هر روز قدمی بردار.اینطور نباشه که یه روز کل 24 ساعت رو صرف رسیدن به هدفت کنی و تا یه هفته استراحت کنی!هر روز به طور منظم و پیوسته برای رسیدن به هدفت کارهایی رو انجام بده هر چند اون کارها کوچیک باشن.

مرحله هفتم:

فرض میکنیم شما برای رسیدن به هدف اصلیت 5 سال مهلت تعیین کردی.حالا شما بایدچند برنامه داشته باشی:سالانه،ماهانه،هفتگی،روزانه.

در برنامه ی سالانه ی خودت بنویس تا یک سال دیگه باید چه کارهایی رو انجام بدی که تا 5 سال بعد هدف اصلیت محقق شه.

کارهایی که در طول در یک سال باید انجام بدی رو تقسیم بر دوازده ماه سال کن و برای هرماه کارهایی رو اختصاص بده.

کارهایی رو که در طول ماه باید انجام بدی رو تقسیم بر چهار کن و به هر هفته کارهایی رو اختصاص بده.

کارهایی رو که در طول هفته باید انجام بدی رو تقسیم بر هفت کن و به هر روز کارهایی رو اختصاص بده.

در آخر هر ماه برنامه ی ماه بعد رو تنظیم کن و در آخر هر هفته برنامه ی هفته ی بعد و در هر شب قبل از خواب برنامه ی روز بعد رو تنظیم کن.وقتی که قبل از خواب برنامه ی روز بعد رو تنظیم میکنی وقتی که خوابی ذهن ناخودآگاهت برنامه ی فردا رو بررسی میکنه و ممکنه وقتی که بیدار شدی راهی به ذهنت برسه که بتونی خیلی بهتر و سریعتر کارهای اون روزت رو پیش ببری.از این هفت مرحله به نحو احسنت استفاده کن و تاثیر فوق العاده ی اون رو ببین.

-انعطاف پذیری

هدف

اگه در طول مسیر احساس مقاومت کردی مکث کن وببین مشکل از کجاست.اگه هدفت رو خوب تنظیم نکردی و نیاز به تغییر داشت سریع تغییرش بده.هرکاری که بنظرت نیازه تا بهتر و سریعتر پیشرفت کنی رو انجام بده.از تغییر دادن نترس.اگه نیاز شد اهدافت رو بارها تنظیم کن تا مطابق با میل خودت بشه.شاید نیاز باشه مهلتی که دادی رو عوض کنی یا… .

-تصویرسازی ذهنی

هدف

مغز انسان فرق بین تصویرسازی ذهنی و واقعیت رو نمیدونه و وقتی داری تصور میکنی که الان به هدفت رسیدی ذهنت خیال میکنه واقعا بهش رسیدی و وقتی بارها این کار رو تکرار میکنی ذهنت تلاش میکنه شرایطی رو وجود بیاره تا تصورت رو به واقعیت تبدیل کنه. هدفت رو تجسم کن و خودت رو در اونجایی که دوست داری در آینده باشی به وضوح ببین و احساس کن به جایی که دلت میخواست رسیدی واز این احساس لذت ببر و بارها این کار رو در روز تکرار کن.پس از تصویرسازی برای به واقعیت تبدیل کردن هدفت غافل نشو.

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها